رادینرادین، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات رادین جونم

مردشش ماهه من

رادین قشنگم امروز شش ماهت تموم میشه و اولین مرواریدتم هجده خرداد جوونه  زد ومن و بابارو خوشحال کرد.رادین خوبم شش ماه درکنار هم خیلی خوب بود،همش باهم بودیم ولحظه ای ازهم جدانشدیم. واقعا تولدت انقلاب عجیبی برای من بود واینکه ازتنهایی درامدم.حالابعد از شش ماه باهم بودن من بایدبرم بیمارستان شیفت بدم وشما هم به اجبار به مهدبری.مرد شش ماهه من ،من شرمندتم پسرم.شرمندتم  ازاینکه صبح زود بایدازخواب نااااز بیداربشی من  لباس تنت کنم،شرمندتم ازاینکه بری مهدهر وقت شیر بخوای مامانت دردسترست نیست،بایدصبرکنی به من زنگ بزنن مربی مهد اگه مامانت دستش ازاد بود بیاد،شرمندتم ازاینکه ازشش ماهگی باید تمرین استقامت بکنی ومثل خونه مرکز توجهه نیستی...
26 تير 1392

هفت ماهگی جوانمرد کوچک

رادین مامان الان حدود یک ماه که یه روز درمیون صبح زود با هم میریم سرکار،روزهای اول متوجه نمیشدی ولی الان میخوام بیام بیرون گریه میکنی،برای همین مربی ها میبرنت توی آشپزخونه تا من برم بیرون.روزی دوبار میام سر میزنم .یه روزهایی هم عمل ها زود تموم میشه میام دنبالت میریم اتاق عمل. رادین قشنگم شاید برایت سخت باشه ولی برای من سخت تره،ولی بدون برای شما میرم سرکار،اگه سرکار رفتنم بخواد آرامشتو بهم بزنه،سرکاررفتنو با همه خوبی ها وبدیهاش میزارم کنار.این روزها خیلی شیرین کاری میکنی،اینقدر خوردنی شدی که حد و اندازه نداره. رادین قشنگم الان تو هفت ماهگی سوپ ، آب میوه ، سرلاک ، موز و شلیل میخوری.سینه خیز میری وغیرارادی هم دست میزنی.پسر مامااااااااا...
26 تير 1392

تولد رادین

23 آذرصبح ساعت 6 صبح بادردشدید از خواب بیدارشدم به مامانی گفتم گوشیو بده به سامان زنگ بزنم.باباساعت 6 ازشیفت برگشت باهم رفتیم بیمارستان عرفان .نگهبان مارو به لیبر راهنمایی کرد.باترس زنگ لیبرو زدم ماما درو باز کرد.گفت حالا بیا داخل معاینه کنم شاید امروز عمل نشی. رفتم گفت سریع باید بری برا عمل.بالاخره یه ربع به نه رفتم اتاق عمل.با اینکه محل کارم بود استرس زیادی داشتم.ازکمر بیحس شدم تا زود ببینمت عزیزم.عمل شروع شد ومن واقعا از ترس مردم و زنده شدم تا اینکه صداتو شنیدم چه صدای قشنگ ودلنشینی.چنددقیقه بعدهم گذاشتنت روی سینه م.بهترین حس دنیا.رفتیم توی بخش بابا ومامانی ومامان نسرین باباکریم عموسهیل دیدنت.عصرهم خاله اومدازقزوین.بالاخره قراربود 28...
26 تير 1392
1